* * * فقط کتابخون ها وارد بشن * * *کتابی که من الان دارم می خونم!

سلام
يه سري به اين آدرس بزنيد:

سلام
من هم این روزها مشغول مطالعه کتابی هستم که هر وقت اسمش میامد میگفتم باشه زمانی که تحصیلاتم بالاتر رفت
ولی الان که دارم میخونم میبینم چقدر دیر شروع کردم
متن کتاب اینقدر ساده و قشنگه که نمیشه زمین گذاشتش
کتاب معروفه چهل حدیث امام خمینی
مخصوص کسانی که میخوان خوب باشند

بزرگوار شما كه خودتان مي فرماييد

فارغ از نقد و تحلیل محتوای کتاب و رویکرد اون ، که در حوصله ی این تاپیک نیست:

و يا در مورد كتاب چهل حديث امام خميني(ره) كه اساتيد اخلاق معمولا مي فرمايند اين چنين كتابي را بايد پيش استاد خواند و .......

عزيز برادر

كاش تمهيداتي انديشيده مي شد كه كتابهايي توسط شما و دوستان معرفي شود كه در سطح اطلاعات كاربران سايت چه انهايي كه دايما سر مي زنند و چه انهايي كه مهمان هستند باشد

در اين صورت هم رغبت كاربران براي اشنايي با كتابهاي در سطح ايشان براي تايپك بيشتر خواهد شد و هم كتابهايي كه خودشان خوانده اند را حتما معرفي خواهند كرد

اين پيشنهادي بود كه با ديدن اين كتابها به ذهنم رسيد كه خواستم خدمتتان عرض كرده باشم

سلام

یه کتاب برای علاقه مندان به هنر اونم از نوع اسلامی:زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام. نویسنده: استاد علامه محمد تقی جعفری (موسسه تدوین ونشر آثار علامه جعفری) این کتاب با بیانی فلسفی به مبانی هنر و برخی از چالشهای هنر پرداخته.پیش نیاز اون هم آشنایی حداقلی با فلسفه و البته علاقه به مباحث تئوری هنره.

به دوستان توصیه می کنم کتاب «دا» از سرکار خانم حسینی رو حتما بخونید.

سلام

با تشکر تاپیک خوبی است

به دوستان توصیه می کنم کتاب «دا» از سرکار خانم حسینی رو حتما بخونید.

دانلود کتاب "دا" به دو صورت pdf و جاوا

http://www.askdin.com/showthread.php?p=26780#post26780

با تشكر

از دوستان کسی این دو کتاب را دارد ترجیحا تحت فرمت ورد :

أنوار الولاية ملا زين العابدين الگلبايگاني

الصراط المستقيم زين الدين البياضي

سلام
کتاب عطش..................سیر توحیدی کامل عظیم حضرت آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
استاد عاشق................زندگی نامه ی دکتر حسابی

سلام
کتاب قرآن ، سوره یاسین و عصر
کتاب صحیفه سجادیه ، دعای مکارم الاخلاق

کتاب داستان سیستان ، نوشته ی رضا امیر خانی
سفرنامه ی سفر مقام معظم رهبری به سیستان و بلوچستان
کتاب خیلی قشنگیه !

کتاب گلشن راز

نام کتاب : گلشن راز
نویسنده : محمود شبستری
نوع برنامه : کاتب
حجم فایل : 758 کیلوبایت
توضیح : مثنوی گلشن راز مهم‌ترین و مشهورترین اثر منظوم محمود شبستری است که در بردارندهٔ اندیشه‌های عرفانی وی می‌باشد. با وجود حجم اندکش، این کتاب یکی از یادگارهای پرارزش و بلندنام ادبیات عرفانی کهن فارسی است، که در آن بیان مفاهیم صوفیانه با شور، شوق، و روانی ویژه‌ای همراه‌گردیده است. مطابق شیوهٔ معمول عطار و مولانا، در این‌جا نیز، از حکایات و تمثیلات برای بیان و عرضهٔ مؤثر معانی عرفانی و حکمی استفاده شده است.

شبستری این مثنوی را در پاسخ به پرسش‌های امیر حسینی هروی سروده است. در هفدهم ماه شوال سال ۷۱۷ فرستاده‌ای از خراسان مشکلات و مسائل مربوط به فهم و تبیین پاره‌ای از رموز و اشارات عرفانی را در قالب نامه‌ای منظوم در مجلسی با حضور شبستری می‌خواند.

كتاب خيلي زيبا و پر باريه من كه عاشق اين كتابم .

باب اول: درباره شناخت نفس و چگونگی تهذیب اخلاق و به دست آوردن ملکات نفسانی است.
باب دوم: در سبب بدی اخلاق و بیان قوای نفس و اموری که پیش از شروع به علم اخلاق، معالجه آن لازم است.
باب سوم: در بیان حفظ تعادل اخلاق نیکوست.
باب چهارم: در بیان انواع اخلاق است. در این باب، انواع صفات خوب و بد را نام برده و در هر صفتی افراط و تفریط در آن و راه معالجه آن را بیان کرده است.

متن کتاب، ادبی و در برخی موارد به مناسبت، از اشعاری نیز بهره برده است.

دانلود کتاب صوتی تذکره الاولیاء عطار با فرمت 3gp

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18107&d=1285217398

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18108&d=1285217398

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18109&d=1285217398

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18110&d=1285218952

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18111&d=1285218952

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18112&d=1285218952

http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=18113&d=1285219554

سلام
خواندن كتاب قلب سليم شهيد دستغيب شيرازي را به همه دوستان توصيه مي كنم .
يا علي

سلام علیکم

کتاب صوتی عقل سرخ اثر جاویدی از شیخ اشراق سهروردی

حجم 2.5 مگابایت فرمت 3gp

سلام به همه دوستان :Gol:

پیشنهاد من به همه دوستان مخصوصا خانومای سایت :Labkhand:حتما این کتابو مطالعه کنید

شهید مطهری معتقد است که قرآن زن را همانطور دیده که در طبیعت هست. از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است. در این سلسله مقالات ایشان به دنبال توضیح این انطباق است.

شهید مطهری در این کتاب مسائل زیر را مطرح نموده و به تبیین آنها می پردازد:

خواستگاری، ازدواج موقت ، زن و استقلال اجتماعی، اسلام و تجدد زندگی، مقام زن در قرآن ، حیثیت و حقوق انسانی، مبانی طبیعی حقوق خانوادگی، تفاوتهای زن و مرد، مهر و نفقه، ارث، طلاق و تعدد زوجات

... اين اوستا عبدالحسين برونسي، قبل از انقلاب يک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود؛ شرح حالش را نوشته‌اند، من توصيه مي‌کنم و واقعاٌ دوست مي‌دارم شماها بخوانيد؛ اسم اين کتاب، خاک‌هاي نرم کوشک است...

مقام معظم رهبري

در جمع فيلم‌سازان و کارگردانان سينما و تلويزيون

... اين اوستا عبدالحسين برونسي، قبل از انقلاب يک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود؛ شرح حالش را نوشته‌اند، من توصيه مي‌کنم و واقعاٌ دوست مي‌دارم شماها بخوانيد؛ اسم اين کتاب، خاک‌هاي نرم کوشک است...

مقام معظم رهبري

در جمع فيلم‌سازان و کارگردانان سينما و تلويزيون

دانلود از سایت معظم له -مخصوص رایانه
غیر مستقیم

دانلود از سایت راسخون -مخصوص همراه
غیرمستقیم

متن این کتاب از تبیان

سلام
خیلی وقت بود که دلم میخواست این کتاب رو بخونم تا بالاخره امروز قسمتم شد و این کتاب رو تو یک سایت پیدا کردم ،اگر بشه میخواهم هر رو ز یک قسمت اون رو براتون بذارم . مطمئنم خوشتون میاد
عکسها از سایت The Little Pranceاست و ترجمه زنده یاد جناب احمد شاملو و میدونید نوشته شده توسط انتوان دو سنت اگزوپری
البته از سایت rainy mint هم میتونید استفاده کنید اگر ترجمه مرحوم جناب قاضی رو ترجیح می دهید.

یک بار شش سالم که بود تو کتابى به اسم قصه‌هاى واقعى -که درباره‌ى جنگل بِکر نوشته شده بود- تصویر محشرى دیدم از یک مار بوآ که داشت حیوانى را مى‌بلعید. آن تصویر یک چنین چیزى بود:


تو کتاب آمده بود که: "مارهاى بوآ شکارشان را همین جور درسته قورت مى‌دهند. بى این که بجوندش. بعد دیگر نمى‌توانند از جا بجنبند و تمام شش ماهى را که هضمش طول مى‌کشد مى‌گیرند مى‌خوابند".
این را که خواندم، راجع به چیزهایى که تو جنگل اتفاق مى‌افتد کلى فکر کردم و دست آخر توانستم با یک مداد رنگى اولین نقاشیم را از کار درآرم. یعنى نقاشى شماره‌ى یکم را که این جورى بود:

شاهکارم را نشان بزرگتر ها دادم و پرسیدم از دیدنش ترس ‌تان بر مى‌دارد؟
جوابم دادند: -چرا کلاه باید آدم را بترساند؟
نقاشى من کلاه نبود، یک مار بوآ بود که داشت یک فیل را هضم مى‌کرد. آن وقت براى فهم بزرگترها برداشتم توى شکم بوآ را کشیدم. آخر همیشه باید به آن‌ها توضیحات داد. نقاشى دومم این جورى بود:

بزرگترها بم گفتند کشیدن مار بوآى باز یا بسته را بگذارم کنار و عوضش حواسم را بیش‌تر جمع جغرافى و تاریخ و حساب و دستور زبان کنم. و این جورى شد که تو شش سالگى دور کار ظریف نقاشى را قلم گرفتم. از این که نقاشى شماره‌ى یک و نقاشى شماره‌ى دو ام یخ شان نگرفت دلسرد شده بودم. بزرگترها اگر به خودشان باشد هیچ وقت نمى‌توانند از چیزى سر درآرند. براى بچه‌ها هم خسته کننده است که همین جور مدام هر چیزى را به آن‌ها توضیح بدهند.
ناچار شدم براى خودم کار دیگرى پیدا کنم و این بود که رفتم خلبانى یاد گرفتم. بگویى نگویى تا حالا به همه جاى دنیا پرواز کرده ام و راستى راستى جغرافى خیلى بم خدمت کرده. مى‌توانم به یک نظر چین و آریزونا را از هم تمیز بدهم. اگر آدم تو دل شب سرگردان شده باشد جغرافى خیلى به دادش مى‌رسد.
از این راه است که من تو زندگیم با گروه گروه آدم‌هاى حسابى برخورد داشته‌ام. پیش خیلى از بزرگترها زندگى کرده‌ام و آن‌ها را از خیلى نزدیک دیده‌ام گیرم این موضوع باعث نشده در باره‌ى آن‌ها عقیده‌ى بهترى پیدا کنم.
هر وقت یکى‌شان را گیر آورده‌ام که یک خرده روشن بین به نظرم آمده با نقاشى شماره‌ى یکم که هنوز هم دارمش محکش زده‌ام ببینم راستى راستى چیزى بارش هست یا نه. اما او هم طبق معمول در جوابم در آمده که: "این یک کلاه است". آن وقت دیگر من هم نه از مارهاى بوآ باش اختلاط کرده‌ام نه از جنگل‌هاى بکر دست نخورده نه از ستاره‌ها. خودم را تا حد او آورده‌ام پایین و باش از بریج و گلف و سیاست و انواع کروات حرف زده‌ام. او هم از این که با یک چنین شخص معقولى آشنایى به هم رسانده سخت خوش‌وقت شده.

این جورى بود که روزگارم تو تنهایى مى‌گذشت بى این که راستى راستى یکى را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تااین که زد و شش سال پیش در کویر صحرا حادثه‌یى برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز موتور هواپیمایم شکسته بود و چون نه تعمیرکارى همراهم بود نه مسافرى یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلى برآیم. مساله‌ى مرگ و زندگى بود. آبى که داشتم زورکى هشت روز را کفاف مى‌داد.
شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادى مسکونى رو ماسه‌ها به روز آوردم پرت افتاده‌تر از هر کشتى شکسته‌یى که وسط اقیانوس به تخته پاره‌یى چسبیده باشد. پس لابد مى‌توانید حدس بزنید چه جور هاج و واج ماندم وقتى کله‌ى آفتاب به شنیدن صداى ظریف عجیبى که گفت: "بى زحمت یک برّه برام بکش!" از خواب پریدم.
- ها؟
- یک برّه برام بکش...
چنان از جا جستم که انگار صاعقه بم زده. خوب که چشم‌هام را مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوى بسیار عجیبى را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود. این بهترین شکلى است که بعد ها توانستم از او در آرم، گیرم البته آنچه من کشیده‌ام کجا و خود او کجا! تقصیر من چیست؟ بزرگتر ها تو شش سالگى از نقاشى دل‌سردم کردند و جز بوآى باز و بسته یاد نگرفتم چیزى بکشم.
با چشم‌هایى که از تعجب گرد شده بود به این حضور ناگهانى خیره شدم. یادتان نرود که من از نزدیکترین آبادى مسکونى هزار میل فاصله داشتم و این آدمى‌زاد کوچولوى من هم اصلا به نظر نمى‌آمد که راه گم کرده باشد یا از خستگى دم مرگ باشد یا از گشنگى دم مرگ باشد یا از تشنگى دم مرگ باشد یا از وحشت دم مرگ باشد. هیچ چیزش به بچه‌یى نمى‌بُرد که هزار میل دور از هر آبادى مسکونى تو دل صحرا گم شده باشد.

وقتى بالاخره صدام در آمد، گفتم:
-آخه... تو این جا چه مى‌کنى؟
و آن وقت او خیلى آرام، مثل یک چیز خیلى جدى، دوباره در آمد که:
- بى زحمت واسه‌ى من یک برّه بکش.
آدم وقتى تحت تاثیر شدید رازى قرار گرفت جرات نافرمانى نمى‌کند. گرچه تو آن نقطه‌ى هزار میل دورتر از هر آبادى مسکونى و با قرار داشتن در معرض خطر مرگ این نکته در نظرم بى معنى جلوه کرد باز کاغذ و خودنویسى از جیبم در آوردم اما تازه یادم آمد که آنچه من یاد گرفته‌ام بیش‌تر جغرافیا و تاریخ و حساب و دستور زبان است، و با کج خلقى مختصرى به آن موجود کوچولو گفتم نقاشى بلد نیستم.
بم جواب داد: -عیب ندارد، یک بَرّه برام بکش.
از آن‌جایى که هیچ وقت تو عمرم بَرّه نکشیده بودم یکى از آن دو تا نقاشى‌اى را که بلد بودم برایش کشیدم. آن بوآى بسته را. ولى چه یکه‌اى خوردم وقتى آن موجود کوچولو در آمد که: -نه! نه! فیلِ تو شکم یک بوآ نمى‌خواهم. بوآ خیلى خطرناک است، فیل جا تنگ کن. خانه‌ى من خیلى کوچولوست، من یک بره لازم دارم. برام یک بره بکش.
- خب، کشیدم.

با دقت نگاهش کرد و گفت:
-نه! این که همین حالاش هم حسابى مریض است. یکى دیگر بکش.

- کشیدم.
لبخند با نمکى زد و در نهایت گذشت گفت:
-خودت که مى‌بینى... این بره نیست، قوچ است. شاخ دارد نه...
باز نقاشى را عوض کردم.

آن را هم مثل قبلى ها رد کرد:
- این یکى خیلى پیر است... من یک بره مى‌خواهم که مدت ها عمر کند...
بارى چون عجله داشتم که موتورم را پیاده کنم، با بى حوصلگى جعبه‌اى کشیدم که دیواره‌اش سه تا سوراخ داشت، و از دهنم پرید که:
- این یک جعبه است. بره‌اى که مى‌خواهى این تو است.

چقدر تعجب کردم از این که دیدم داور کوچولوى من قیافه‌اش از هم باز شد و گفت:
- آها... این درست همان چیزى است که مى‌خواستم! فکر مى‌کنى این بره خیلى علف بخواهد؟
- چطور مگر؟
- آخر جاى من خیلى تنگ است...
- هر چه باشد حتماً بسش است. بره‌ یى که بت داده‌ام خیلى کوچولوست.
- آن قدرهاهم کوچولو نیست... اِه! گرفته خوابیده...
و این جورى بود که من با شهریار کوچولو آشنا شدم.

بخش سوم
خیلى طول کشید تا توانستم بفهمم از کجا آمده. شهریار کوچولو که مدام مرا سوال پیچ مى‌کرد خودش انگار هیچ وقت سوال‌هاى مرا نمى‌شنید. فقط چیزهایى که جسته گریخته از دهنش مى‌پرید کم کم همه چیز را به من آشکار کرد. مثلا اول بار که هواپیماى مرا دید (راستى من هواپیما نقاشى نمى‌کنم، سختم است.) ازم پرسید:
- این چیز چیه؟
- این "چیز" نیست: این پرواز مى‌کند. هواپیماست. هواپیماى من است.
و از این که به‌اش مى‌فهماندم من کسى‌ام که پرواز مى‌کنم به خود مى‌بالیدم.
حیرت زده گفت: -چى؟ تو از آسمان افتاده‌اى؟
با فروتنى گفتم: -آره.
گفت: -اوه، این دیگر خیلى عجیب است!
و چنان قهقهه‌ى ملوسى سر داد که مرا حسابى از جا در برد. راستش من دلم مى‌خواهد دیگران گرفتارى‌هایم را جدى بگیرند.
خنده‌هایش را که کرد گفت: -خب، پس تو هم از آسمان مى‌آیى! اهل کدام سیاره‌اى؟...
بفهمى نفهمى نور مبهمى به معماى حضورش تابید. یکهو پرسیدم:
-پس تو از یک سیاره‌ى دیگر آمده‌اى؟
آرام سرش را تکان داد بى این که چشم از هواپیما بردارد.
اما جوابم را نداد، تو نخ هواپیما رفته بود و آرام آرام سر تکان مى‌داد.
گفت: -هر چه باشد با این نباید از جاى خیلى دورى آمده باشى...
مدت درازى تو خیال فرو رفت، بعد بره‌اش را از جیب در آورد و محو تماشاى آن گنج گرانبها شد.
فکر مى‌کنید از این نیمچه اعتراف "سیاره‌ى دیگر"ِ او چه هیجانى به من دست داد؟ زیر پاش نشستم که حرف بیشترى از زبانش بکشم:
- تو از کجا مى‌آیى آقا کوچولوى من؟ خانه‌ات کجاست؟ بره‌ى مرا مى‌خواهى کجا ببرى؟
مدتى در سکوت به فکر فرورفت و بعد در جوابم گفت:
- حسن جعبه‌اى که بم داده‌اى این است که شب‌ها مى‌تواند خانه‌اش بشود.
- معلوم است... اما اگر بچه‌ى خوبى باشى یک ریسمان هم بِت مى‌دهم که روزها ببندیش. یک ریسمان با یک میخ طویله...
انگار از پیش‌نهادم جا خورد، چون که گفت:
- ببندمش؟ چه فکر ها!
- آخر اگر نبندیش راه مى‌افتد مى‌رود گم مى‌شود.
دوست کوچولوى من دوباره غش غش خنده را سر داد:
- مگر کجا مى‌تواند برود؟
- خدا مى‌داند. راستِ شکمش را مى‌گیرد و مى‌رود...
- بگذار برود...اوه، خانه‌ى من آن‌قدر کوچک است!
و شاید با یک خرده اندوه در آمد که:
ادم اگر راست خودش را بگیرد و برود جای دوری نمی تواند برود.

عطش
-انتشارات شمس وشموس

سلام علیکم جمیعا

2561 گرامی قسمتی از کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری را با ترجمه احمد شاملو شاعر نوپرداز ایرانی را درج کردند.

این کتاب کتابی خاطره انگیز است برای من چون این کتاب را دبیر ادبیات سال دوم نظری قدیم ( در مدرسه دکتر علی شریعتی بهارستان تهران )برای اینکه قدرت درک اصطلاخات و کلمات و قوه تصور ما را بالا ببرد در وسط سال بجای کتاب ادبیات فارسی شروع کرد به درس دادن.

وقتی که کتاب را نیمه کاره رها کرد و با اصرار ما ادامه نداد گفت تا به الان شما زا قوه تحلیل و تخیل من استفاده میکردید. من به شما خط دادم. من بعد زا خوتان باید بخوانید.

استاد این را گفت و بعد ادامه داد : در انتهای سال ی سوال از کتاب میپرسم. اگر هرقدر پاسختان به پاسخ صحیح نزدیکتر بود تا 10 نمره ترم سوم مال شماست.

( یعنی کل کتاب ادبیات 10 نمره - کتاب شازده کوچولو با یک سوال 10 نمره )

سوال این بود : هر کدام از این شخصیتها بر روی کره ای زندگی میکردند. آن کره را چگونه تحلیل میکنید ؟ آن چه بود.

پاسخ ابعاد زندگی اشخاص بود. و من 7 گرفتم.

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی .

برای خواندن ترجمه ای بی نظیر از این کتاب که اثر جاوید محمد قاضی است به وبسایت( پونه ) شازده کوچولو مراجعه کنید.

http://rainymint.com/lepetitprince/index.shtml

ضمنا این را بگویم این نسخه کتاب 12 سال است که در بازار موجود نیست .


برای دانلود این نسخ لازم است در کتابناک عضو شوید.از اینجا

کتاب صوتی شازده کوچولو با صدای احمد شاملو ۱۵. شهريور ۱۳۸۷

نسخه مخصوص گوشی موبایل کتاب شازده کوچولو ۱۵. فروردين ۱۳۸۸

نسخه صوتی کتاب شازده کوچولو ۰۴. مهر ۱۳۸۸ توسط samire

نسخه فرانسوی کتاب شازده کوچولو ۰۸. تير ۱۳۸۹ توسط کوهالن

نسخه صوتی کتاب شازده کوچولو ۱۶. شهريور ۱۳۸۹ توسط narsica

نسخه صوتی کتاب شازده کوچولو 1 ۰۲. فروردين ۱۳۹۰ توسط realizade

نسخه صوتی کتاب شازده کوچولو 2 ۰۲. فروردين ۱۳۹۰ توسط realizade

یاحق

سلام

کتاب جایگاه و معنی واسطه فیض از آقای اصغر طاهر زاده
این کتاب در مورد امام زمان است و بسیار کتاب خوب، روان و جوان پسندی است.

چند جمله از این کتاب :
اول باید در امام زمان شناسی و توسل به مقام عظمای حضرت نگاه خودمان را درست کنیم. این که روایت می فرماید : اگر چهل روز با نیت خالص عبادت کنی، امام (ع) را می بینی، یعنی چهل روز خودمان را عوض کنیم و نگاهمان را به سوی معنویت جهت دهیم، زیرا امام که غایب نیست، ما غایبیم. به همین جهت هم وقتی ما تغییر رتبه دادیم، امام را می یابیم. به چه نحوی؟ نحوه هایش فرق می کند.
هیچ کس نیست که روح آماده را داشته باشد و بی امام شود. پس این نکته را التفات بفرمایید که بیش از آنکه دنبال تصرف بیرونی امام باشیم، تصرف درونی امام را تقاضا کنیم. بیش از آنکه دنبال صورت امام(ع) باشیم، دنبال حقیقت امام باشیم. خودمان را عوض کنیم تا نحوه حضور حضرت برایمان روشن شود.

لینک مطالعه کتاب:
http://www.morsalat.com/portal/Home/ShowPage.aspx?Object=Paper&CategoryID=b1a40f9b-3747-4c15-90b3-4b6d1d8b550e&WebPartID=d76af6e6-204d-4b09-8af9-1d3a7a66967c&ID=c6277103-056e-4f4e-90cd-ff48d485ec72

حضور قلب در نماز: علل و درمان حواسپرتی در نماز به ضمیمه علل ترک نماز و درمان آن
علی اصغر عزیزی تهرانی

نماز معراج مومن و فریضه بزرگ الهی است که امکان گفت و گو و حضور انسان در پیشگاه خداوند را میسر میسازد. اما گاهی این عروج و گفت و گو در اثر حواسپرتی و بی توجهی فقط شکل ظاهری می یابد و با کلماتی مختصر و بدون فهم معنا پایان می یابد.

این حواسپرتی در نماز چگونه است؟ چرا و در اثر چه عواملی به وجود می آید؟ راههای درمان آن کدام است؟ و..... اثر حاضر، در قسمت های مختلفی پرسش های یاد شده را به تفصیل پاسخ می دهد.

مصباح الهدایه :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:حضرت امام خمینی دام ظله
ترجمه سید احمد فهری

کتابی بی نظیر در سیر وسلوک عرفانی امام
خدا یارتان

کتاب حکایت زمستان خاطرات یکی از آزادگان دفاع مقدس است. خیلی زیباست، توصیه می کنم بخونید.
این کتاب، کتابی دیگر از سعید عاکف نوسیده کتاب خاک های نرم کوشک میباشد.

حكايت زمستان، حكايت رزمنده‌اي است كه در صحنه‌اي از صحنه‌هاي نبرد، مي‌رود تا توسط دشمن در گور دسته‌جمعي دفن شود، در واپسين لحظات، متوسل به وجود مقدس حضرت ابوالفضل‌العباس(عليه‌السلام) مي‌گردد و به معجزة آن حضرت، از مرگ حتمي نجات مي‌يابد. پس از آن، در دل خاك دشمن و در ميان اردوگاه‌هاي مخوف، چند بار دست به عمليات‌هاي شهادت‌طلبانه مي‌زند، اما ... .
ما اعتقاد داريم كتاب حكايت زمستان هم مثل ساير آثار اين نويسنده، در ايجاد جذابيت، و در ايجاد شور و شعور، يكي از كتاب‌هاي كم‌نظير است؛ شما- با هر سليقه و اعتقادي كه هستيد- اگر اين كتاب و ساير آثار اين نويسنده را خوانديد و مطالب آن‌ها براي‌تان گيرايي و جذابيت فوق‌العاده نداشت، مي‌توانيد با اطمينان خاطر كتاب‌ها را بدهيد براي خمير شدن، و پولش را از ما پس بگيريد.اين تجربه را از حكايت زمستان شروع كنيد
انتشارات ملک اعظم
.

سلام
من عاشق خوندن کتاب هستم :hamdel:
اگه کتاب خوبی خوندین و شما رو مجذوب خودش کرد بگین تا بقیه هم استفاده کنن . :Gol:
خودم هم بعدا یه چندتا کتاب میگم

خب اولین کتاب که خودم هم نخوندمش ولی امام جماعت محلمون خیلی ازش تعریف میکرد و دیشب گفت حتما بخونین
من اسمشو شنیده بودم ولی نخونده بودمش

شبهای پیشاور

در مورد بحث های خیلی جالب بین یه روحانی شیعه با علمای سنیه در شهر پیشاور.

شازده کوچولو
اثر آنتوان سنت دو اگزوپری
یک شاهکار ادبی فوقالعده هست که خوندنشو به همه پیشنهاد میکنم.

فکر نکنین که این کتاب مال بچه هاست . این کتاب دقیقا مال ما آدم بزرگاست. :Gol:

بنام خدا
سلام

کتاب صراط
از استاد علی صفایی حائری

کلا کتابای ایشون
به شدت منو تحت تاثیر قرار میدن

سانتا ماریا
اثر سید مهدی شجاعی

مجموعه ی داستانهای کوتاهه که واقعا جذبت میکنه. نمیتونم بگم فوق العاده هست ولی سید مهدی شجاعی یکی از معدود نویسنده های ایرانیه که نوشته هاشو دوست دارم.

اگه شما هم بخونین میفهمین چی میگم :Cheshmak:

بنام خدا
سلام

کتاب صراط
از استاد علی صفایی حائری

کلا کتابای ایشون
به شدت منو تحت تاثیر قرار میدن

در مورد چیه این کتاب
میشه یه توضیحی هم راجع بهش بدین؟

سلام

قران

خودم کامل نخوندم

ولی باید خیلی خوب و سرگرم کننده باشه

در مورد قران هست
یک جور تفسیر

چند جمله از کتاب رو براتون میزارم

حرکت تو باید از تمام کانال های وجودت بگذرد

ان الایمان مبثوت علی الجوارح، ایمان بر تمامی وجود تو پراکنده است
ممکن است دست تو ایمان آورده باشد،ولی هنوز چشم تو ایمان نیاورده باشد و خالی مانده باشد
هر کدام از اعضاو جوارح تو که از این عشق زنده شدند،به ایمان می رسند
تا انجا که روح الایمان در تمامی وجود تو سایه می گستراند

شبهای پیشاور

در مورد بحث های خیلی جالب بین یه روحانی شیعه با علمای سنیه در شهر پیشاور.

سلام دوستان
تایپیکه جالبیه:Gol:
در مورد شبهای پیشاور باید بگم فوق العادست البته خودم هنوز وقت نشده همشو گوش بدم ولی چند شبش رو گوش دادم خیلی جالب مجاب میکنه اهل تسنن رو.
راستی دو تا پیشناهادم دارم
1- اینکه در مورد کتاب بیشتر توضیح بدید که موشوعش چیه و همینطور قیمتش بنویسید بد نیست
2- اگه کتاب صوتی هم کسی مطالعه کرده یا اطلاع داره که کتابی رو که خونده صوتیش هم هست لطفا بگید
ممنون:Gol:

غیر قابل چاپ
آثر سید مهدی شجاعی

یک سری داستان کوتاهه که خیلی جالبه .
فیلم همیشه پای یک زن در میان است هم یه اقتباس از این کتابه .
البته من این فیلم رو زیاد قبول ندارم ولی یه قسمتهاییش جالبه.
حتما بخونین .
قیمتشم مناسبه